در اشعار اغلب شعرای ایرانی نام برخی از کانیها و گوهرهای طبیعی به چشم میخورد. گرچه بررسی کانیها و گوهرها جزو کلیات کانی شناسی نیست، ولی از آنجایی که این قضیه میتواند در شناخت تاریخ کانی شناسی اهمیت داشته باشد، مختصری دربارهی آن بی مناسبت نیست.
هریک از شعرای فارسی زبان به تناسب ذوق و اطلاعات خود، از برخی از کانیها در تشبیهات خود استفاده کردهاند. منتهی بعضی دارای اطلاعات وسیعتری بوده و از کانیهای بیشتری نام بردهاند، ولی بعضی دیگر فقط از چند سنگ قیمتی معروف یاد نمودهاند.
فهرست محتوا
دُر، مروارید و لؤلؤ
در بین گوهرها، دُر کوهی (کوارتز)، مروارید و لؤلؤ را همهی شعرا میشناختند و از آنها بیش از سایر گوهرها نام بردهاند. در همۀ دیوانها تعداد ابیاتی که در آنها از دُر، مروارید و لؤلؤ یاد شده، بیش از ابیاتی است که در آنها به گوهرهای دیگر مثل لعل، یاقوت و … اشاره نمودهاند.
لعل (اسپینل)
سوای از سه گوهر یاد شده، در بین کانیها لعل دارای مقام اول استفاده در اشعار میباشد. اکثر شاعران به جز چند تن، از لعل بیش از سایر سنگهای قیمتی در تشبیهات ادبی استفاده نمودهاند. بعضی مانند حافظ، نظامی و مولوی در بیش از ۰/۰۲ ابیات خود از آن استفاده کردهاند. در این میان، علاقهی وافر نظامی به لعل قابل توجه است؛ به عنوان مثال به شعر زیر دقت کنید:
کله لعل و قبا لعل و کمر لعل/ رُخش هم لعل بینی لعل در لعل
در بین دیوانهای شعرای سرشناس قبل از قرن دهم هجری، فقط در اشعار فردوسی، منوچهری، عنصری، ناصرخسرو و امیرمعزی، لعل مقام اول را ندارد. حافظ نیز در ۶۱۰۰ بیت غزلیات خود، ۱۴۰ بار از لعل و فقط ۱۶ بار از یاقوت که مقام دوم در اشعارش را دارد، نام برده است.
یاقوت (ruby)
بعد از لعل در بین کانیها یاقوت قرار گرفته است. از این سنگ قیمتی نیز همۀ شعرا در اشعار خود یاد نمودهاند. یاقوت در اشعار عنصری و امیرمعزی مقام اول را دارد.
عقیق (agate)
بعد از یاقوت، در میان کانیها عقیق رتبه سوم را به خود اختصاص داده است. در بعضی دیوانها مثل ظهیرفاریابی، وطواط و حکیم سوزنی، عقیق مقام دوم را دارد و در بعضی مثل شاهنامه، دیوان منوچهری، انوری و … خیلی کم از آن یاد شده است. به نسبت تعداد اشعار، ناصرخسرو بیش از سایر شعرا از عقیق نام برده است.
فیروزه (turquoise)
بعد از عقیق، فیروزه (معرب پیروزه) در جایگاه چهارم پرکاربردترین کانیها در اشعار قرار دارد. از این سنگ قیمتی هم همۀ شعرا یاد کردهاند. در اشعار ناصرخسرو، فیروزه مقاوم اول و در اشعار ظهیر فاریابی، مولوی و وطواط مقام سوم را حائز است.
لاجورد (lapis lazuli)
لاژورد یا لاجورد در بین گوهرسنگها مقام پنجم را دارد. اغلب شعرا از آن نام بردهاند. در شاهنامه فردوسی و در دیوان نظامی، لاجورد در مرتبۀ سوم قرار گرفته است.
بیجاده (گارنت)
بیجاده پس از لاجورد در مقام ششم قرار دارد. در دیوان شعرای تا آخر قرن ششم نسبتاً از بیجاده بیشتر یاد شده است. در دیوان منوچهری بیجاده مقام اول و در شاهنامه مقام دوم و در دیوانهای عنصری و انوری مقام سوم را حائز است.
بُسّد (corail)
بُسّد، مرجان گوهری است که در اشعار زیاد از آن نام بردهاند و مخصوصاً شعرای قبل از قرن هفتم زیاد به بُسّد اشاره نمودهاند. روی هم رفته در اشعار این گوهر و مرجان مقام هفتم را دارند. به نسبت تعداد اشعار، منوچهری بیش از سایر شعرا از آن یاد نموده و این گوهر در اشعار وی مقام دوم را دارد. همچنین بُسّد در دیوان اثیر اخسیکتی مقام دوم و در دیوان سنائی مقام سوم را دارد.
دیگر گوهرسنگها
اگر همۀ دیوانها را در نظر بگیریم، مقام هشتم با کهربا است. بعد از کهربا (amber) به ترتیب زمرد (emerald)، الماس (diamond)، شبق یا شپک (jet)، زبرجد (peridot) و بلور قرار گرفته است. به نسبت تعداد اشعار، فردوسی بیش از سایر شعرا از زمرد و زبرجد، و مسعود سعد از الماس نام بردهاند. زمرد در اشعار ابن یمین نیز مقام سوم را دارد.
به طور، کلی، با در نظرگیری نسبت تعداد نام گوهرها به اشعار، حافظ در رتبهی اول قرار دارد. این شاعر در ۰/۰۳ ابیات خود، از کانیها و گوهرسنگها یاد کرده است.
گوهرهایی مانند چشم گربه (cat’s eye)، سنگ ماه یا مَهوَر (moonstone, adular)، سنگ خورشید (sunstone)، مها (کوارتز هیالین)، یشب (jasper)، زرگون (زیرکُن)، یاکند (rubis) و دهنه (مالاکیت) در اشعار فارسی یا دیده نمیشوند و یا به ندرت از آنها نام بردهاند. از یشم (jade) نیز فقط در دیوانهای جمالالدین محمد اصفهانی، ابن یمین و مولوی یاد شده است. از جمست یا کمست (آمیتیست) فقط قطران تبریزی، فرخی، خسروی و حکیم سوزنی نام بردهاند. خماهن (هماتیت) نیز در دیوانهای منوچهری، نظامی، خاقانی، انوری دیده شده است.
گوهرسنگها در اشعار فارسی
در ادامه به برخی از مهمترین ابیاتی که در آنها نام کانیها و گوهرسنگها آورده شده، اشاره میشود:
خاک درگاهت دهد از علت خذلان نجات/ اتفاق است این که از یاقوت کم گردد وبا (خاقانی)
کان یاقوت و پس آنگاه وبا ممکن نیست/ شرح خاصیت آن کان به خراسان یابم (خاقانی)
دو چشم من همی یاقوت و مروارید از آن بارد/ که چون یاقوت لب داری و مروارید دندانی (امیرمعزی)
شده زهره مانند یاقوت سرخی/ شده مشتری همچو بیجاده لعلی (منوچهری)
نگویی سنگ مغناطیس، آهن چون کشد باخود/ سرب الماس را بُرد که این حکمت زبر دارد (ناصرخسرو)
همه روی گیتی شب لاژورد/ از آن شمع گشتی چو یاقوت زرد (فردوسی)
شد آن تخت شاهی و آن دستگاه/ زمانه ربودش چو بیجاده کاه (فردوسی)
دریای گندنا رنگ از تیغ شاه گلگون/ لعل پیازی از خون یک یک پشیز والش (خاقانی)
سالها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب/ لعل گردد دُر بدخشان یا عقیق اندر یمن (سنائی)
تا کی بفرقت لب و رخسار تو/ بر کهربا ببارد و جزعم مدام لعل (حکیم سوزنی)
هیبتش الماس را بکفاید/ چون بکفاید دو چشم مار زمرد (منوچهری)
آه آه از دست صرافان گوهرناشناس/ هر زمان خر مهره را با دُر برابر میکنند (حافظ)
کند طبیعت مینا و لعل و پیروزه/ هرآنچه ابر دهد دُر و لؤلؤ و مرجان (مسعود سعد)
زمرد دیدۀ افعی چگونه میپالاید/ عقیق و لعل رمانی چرا اصل از حجر دارد (ناصرخسرو)
گشادهبر رخبیجاده گون طویلۀ دُر/ گرفت در عرق گوهرین عقیق یمن (عمعق بخارائی)
چه دیبهی که به رنگ پرند هندی تیغ/ زبرجدینش پود و زمردینش تار (عنصری)
اگر به رنگ عقیق است چشم من چه عجب/ که مهر خاتم لعل تو هست همچو عقیق (حافظ)
این برون آرد از ترنج عقیق/ و آن برون آرد از شجر مرجان (قطران تبریزی)
اطلس رومی عبا زر نشابوری سرب/ دُر عمانی شبه یاقوت رمانی جمست (حکیم سوزنی)
چهره چو زرنیخ دار اشک چو شنگرف و بس/ نقش گذاری نمای برفلک لاجورد (اثیر اخسیکتی)
چو باشد مهرهگر را کار با یشم/ به یاقوت و زمرد کی نهد چشم (امیرخسرو)
از دل و رخسارشان خوردند چندان کرکسان/ کز شبه منقار و از زرنیخ ژاغر ساختند (خاقانی)
ببین قوت سنگ آهنربا را/ که این قوت از کهربائی نیابی (خاقانی)
خمی از خماهن برانگیخته/ به خمها سکاهن بر او ریخته (نظامی)