امپراطوری جغرافیایی و نهادی شدن جغرافیا

تاریخ علم جغرافیا

جوزف کُنراد (۱۸۵۷-۱۹۲۴)، یکی از برجسته‌ترین رمان‌نویسان انگلیسی است که در ادبیات انگلیسی جایگاه درخشانی را به خود اختصاص داده است. او در جهت گریز از تنهایی، همه عمر خود را در دریاها و قاره‌های آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین گذراند. کنراد با ژرف اندیشی به دورۀ استعمار، تاریخ اکتشافات جغرافیایی را به سه عصر به شرح زیر تقسیم می‌کند:

۱- جغرافیای افسانه‌ای

از مشخصات این عصر، تخیّلات فانتزی در کارتوگرافی است، بدینسان که در قرون وسطی می‌بینیم. در نقشه‌های این عصر، با آشفتگی خاصی، حیوانات و گیاهان عجیب، باورنکردنی و ترسناک به نمایش درمی‌آید.

۲- جغرافیای جنگ طلب

در عصر جغرافیای جنگ طلب، علم جغرافیا از شناسایی دریاها و اکتشافات دریایی به شناخت وسیع قاره‌ها و سرزمین‌ها تغییر جهت می‌دهد. اکتشافات مربوط به آسیای مرکزی، قلب قاره آفریقا و مناطق قطبی از آن جمله است. در این عصر، نقشه‌های خالی، به تدریج با نام‌های جغرافیایی پر می‌شود. عصر جنگ طلبی جغرافیایی، زمینۀ مساعدی را برای عصر جغرافیایی پیروزی فراهم می‌سازد.

۳- جغرافیای پیروزی

جوزف کنراد می‌گوید: جغرافیا، همواره با افسانه و تراژدی همراه بوده است. افسانه از این نظر که کاشفین عصر جنگ طلبی جغرافیایی، با مردان حادثه‌جو، در همه جا، گوشه‌هایی از واقعیت‌های جهان ما را مطرح می‌کردند. اما این واقعیت‌ها غالباً با انواع افسانه‌ها در هم می‌آمیخت. تراژدی نیز از این جهت که گذر از عصر جنگ طلبی جغرافیایی به عصر جغرافیای پیروزی، با قهرمان گرایی بدون شرمساری همراه بوده است، که کاپیتان کوک تجسّم روشن آن می‌باشد.

در این عصر، استعمار قاره‌ها، تسلّط نیروهای سیاسی و تجاری استعمارگران، نظامی‌گری، سلطه طبقاتی و قومی، نابودی بومیان محلّی و شروع برده‌داری نفرت‌انگیز صورت می‌گیرد.

عصر جغرافیای نوین

از اواخر قرن نوزدهم، با توجه به شرایطی که گفته شد، علم جغرافیا نهادی شد. به سخن روشن، از دهه ۱۸۷۰ میلادی، تولد جغرافیای نو و ظهور چهرۀ تازه‌ای از امپریالیسم سرمایه‌داری، همزمان عملی می‌گردد. یعنی در عصر امپراتوری (۱۸۷۰-۱۹۱۴)، روابط پایداری بین استعمارگرایی اروپایی و جغرافیای نوین برقرار می‌گردد. از این رو، جغرافیای نو، نه تنها سیاره زمین را کشف و بررسی می‌کند، بلکه آن را شکل دوباره می‌بخشد. در واقع جهانی نو می‌سازد.

تحلیل‌های بی. هادسون و ریچارد پیت (جغرافیدانان معروف)، از تاریخ عقاید جغرافیایی، یک نوع بیدارباش به جغرافیدانانی است که هنوز هم در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادی (عصر جغرافیای نو)، عقاید و نظریات جغرافیایی را در ساده‌اندیشی‌های آرمانی جستجو می‌کنند. زیرا در غرب، تاریخ تفکرات جغرافیایی، برخلاف دورۀ شکوفایی تمدّن و فرهنگ اسلامی، کاملاً با زندگی مادی و بهره‌کشی‌های اقتصادی همراه بوده است. چراکه از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، استعمار با گام‌های تند به سوی سلطه اقتصادی حرکت می‌کرد و امپریالیسم جهانی تنها به بهره‌کشی‌های اقتصادی می‌اندیشید. البته در درجه‌ی دوم اهمیت، به امپریالیسم فرهنگی نیز اشاره می‌کرد.

از نظر درایور (جغرافیدان انگلیسی)، کاشفین مستعمرات، شکارچیان، سربازان، میسیون‌های مذهبی، اصیل زادگان غربی و مدیران اجرایی مستعمرات، همگی به صورت مدل‌های فرهنگی و معنوی به مردم مستعمرات و سایر مردم جهان معرفی می‌شدند. چنانکه هم‌اکنون نیز چنین است، و در کتاب‌های درسی مدارس و دانشگاه‌ها، این سمبل‌های استعمار در نقش قهرمان‌های بشریت، کاشفین بزرگ و خدمتگزاران به تمدّن و فرهنگ بشری مطرح می‌گردند. در یک ارزیابی منطقی، می‌توان گفت که معرفت جغرافیای نو، در چنین فضای اجتماعی تکوین یافته است.

برخلاف نظریه‌ی درایور، هادسون (از گروه جغرافیای دانشگاه لندن)، در این باره چنین به داوری می‌پردازد: «در عصر امپریالیسم، ابعاد فرهنگی و سیاسی معرفت جغرافیایی بیشتر مورد توجه بود. در عصر امپریالیسم، به ابعاد فرهنگی و سیاسی، بیش از استثمار اقتصادی تأکید می‌شد. البته چنین نگرشی، ضرورتاً رها کردن برخورد بهره‌کشی‌های اقتصادی نمی‌باشد». با این طرز تفکّر، هربرت اسپنسر واضع نظریه داروینیسم اجتماعی، پدر تعمیدی جغرافیای نو شناخته می‌شود و کشافین سوداگر و نمایندگان استعمارگران، به عنوان مردان بزرگ تاریخ علم جغرافیا به جوامع بشری معرفی می‌گردند.

در واقع جغرافیدانانی نظیر درایور، در فکر زدودن داروینیسم اجتماعی و استعمارگرایی از امپراطوری جغرافیایی می‌باشند. از طرفی، طرفداران نهادی شدن جغرافیا معتقدند که در جغرافیا، طرح نظریه‌های امپریالیستی، تنها ثابت کردن (نقش جغرافیا در تکامل سرمایه‌داری) می‌باشد. در واقع این عده در عصر استعمار و جغرافیای نو، برای جغرافیا، نقش‌های متفاوتی قائل می‌باشد و تنها به بهره‌کشی‌های اقتصادی از طریق جغرافیا نمی‌اندیشند.

منبع: کتاب اندیشه‌های نو در فلسفه جغرافیا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یازده + 4 =